پژوهش و تحقیق پایان دوره حیا 142 ص
دانلود برنامه ها، نرم افزارها، فایل فلش، رام اندرویدی، پایان نامه، مقالات علمی دانشگاهی، مقالات ترجمه شده
پژوهش و تحقیق پایان دوره حیا 142 ص
یک شنبه 10 ارديبهشت 1396 ساعت 19:18 | نوشته ‌شده به دست بارانستار | ( )

فصل اول :

معانی و مفاهیم حیا

مقدمه :

انسان موجودی است اجتماعی و در پرتو اجتماعی زیستن است كه می تواند ، احتیاجات مادی و معنوی خویش را بر آورده ساخته و رشد و كمال یابد .در این زندگی اجتماعی ، فرهنگ عمومی كه شامل آداب و رسوم ، اخلاقیات و عقاید است و معاشرت اجتماعی آنگاه جلوه می نماید و جذابیت می یابد كه تك تك اجزاء آن ،خود جلوه ای زیبا داشته و دارای نمائی جذاب باشد؛چرا كه فرهنگ كلی جامعه ،از همین جزئیات اجتماعی، نشأت گرفته و بدون آن، هیچ فرهنگی ، واقعیت خارجی پیدا نمی كند .حیاء یكی از خصلتهای نیكوی اجتماعی است ، چنانچه امیر المؤمنان علی (علیه السلام) آن را خلق و خوی زیبا و خصلتی پسندیده معرفی نمودند و بلكه آن را بهترین صفت آدمی بر شمردند با این اوصاف ، حیاء با تجلی در معاشرت اجتماعی و حضور مستمر در فرهنگ عمومی ، به فرهنگ اجتماعی  زیبائی بخشیده و مایه رشد و تعالی افراد جامعه می گردد .این خصلت پسندیده تمام ابعاد زندگی انسان را اعم از كلام و گفتار ، اعمال و رفتار و حتی ایماء و اشاره در بر گرفته و وجود‌ آن در فرد ، تماما او را دوست داشتنی نموده و عدم وجود آن ، او را منفور و مطرود جامعه می نماید و آثار مخرب دنیوی ، اخروی و حتی اعتقادی در فرد و جامعه از خود بر جای می گذارد .

همواره یکی از دغدغه های فکری شخص مسلمان این است که چگونه کرامت توأم با عزّت نفس پیدا کند یا به عبارتی با استفاده از چه راهکارهایی خود را به فضائل اخلاقی متصل و چگونه از زشتی ها و عیوب مختلف دور نماید، و یا با استفاده از چه فاکتورها و اهرم هایی می تواند، روابط فردی و خانوادگی و اجتماعی را توأم با (وزانت) و (وقار) و (اخلاق اسلامی) نمود. بدیهی است که یکی از مهم ترین راه های رسیدن به کرامت و عزت نفس (حیا) است که صفت زیبای الهی و انبیاء و حضرات معصومین (علیهم السلام) و بندگان صالح و شایسته حضرت حق بوده و هست و خواهد بود.

1-1 معنا و مفهوم لغوی و اصطلاحی حیا :

معناى لغوى حیا  

شرم ـ آزرم ـ خوددارى از امرى از ترس ملامت.

معنای اصطلاحی حیا  

عبارت از حالتی در انسان است که هنگام ظهور عیب یا کار ناهنجاری پدید می آید. به عبارت دیگر، اگر انسان نقص و کمبودی داشته باشد که عیب محسوب می شود و یا رفتار زشتی از وی سر بزند که دیگران متوجه شوند، حالتی به او دست می دهد که اصطلاحا به آن حیا و شرم می گویند. این حالت مخصوص کسانی است که برای خود ارزش قایلند و طالب کرامت و شرافت می باشند. چنین افرادی وقتی متوجه نقص و یا رفتار زشت خود می شوند، دچار حالت شرم ساری می شوند. [1]

حیا، از صفات کمالیه است که در هر شخص به نسبتی وجود دارد. حیا سبب پاکدامنی انسان، مخصوصاً زن می باشد. حیا زمینه ی تقویت ایمان و از ضروریات دین است که برای انسان شخصیت می آورد و شخصیت او را بالا می برد. داشتن حیا مورد رضای خدای عزّوجل است. حیا میزان تعادل زندگی، مانع از فروپاشیدن خانواده و باعث تعدیل رفتارهای اجتماعی می شود.

بزرگان مطالب زیادی درباره ی حیا گفته اند و آن را یک صفت عالی در انسان دانسته اند. حیای واقعی، انسان را از دام شیطان می رهاند و به خدا نزدیک می کند.

 

لغت‌شناسان کلمه حیا را چنین معنی کرده‌اند:

حیا عبارت است از دگرگونی حال و انکساری که به جهت ترس از آنچه عیب به شمار می آید و نکوهش می‌شود، به دست می آید؛

حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتی‌ها و ترک آن به دلیل همین زشت بودن است؛

حیا عبارت است از انقباض(گرفتگی) و انزوا (دوری گزینی) از کار زشت به جهت ترس از مذمت مردم.

بناباین حیا حالتی درونی است که می‌تواند ترس یا نوعی انقباض نفس- شبیه به کراهت داشتن از چیزی- باشد. دلیل ترس، مذمت‌شدن است و دلیل انقباض نفس می‌تواند همان ترس یا فهم زشتی یک عمل و تلاش برای دور نگاه داشتن نفس از آن زشتی باشد. علمای اخلاق تعاریف عینی‌تری برای حیا بیان کرده‌اند:

"حیا ملکه‌ای نفسانی است که موجب انقباض نفس از فعل قبیح و انزجار آن از کار خلاف ادب می‌ شود. این کار به جهت ترس از سرزنش صورت می‌گیرد “؛ یا “حیا خصلتی است که انسان را بر ترک کردن فعل قبیح و جلوگیری از کوتاهی‌کردن در حق دیگران بر می‌انگیزد “؛ یا “حیا از قبیل وقار می باشد و عبارت است از سر به زیر افکندن و انقباض از سخن گفتن به جهت حرمت شخص مقابل که از او حیا می‌شود “.

احادیث موجود درباره حیا این تعاریف را تکمیل می ‌کند. در این احادیث، سه عنصر قابل تفکیک وجود دارد؛ شخص حیا کننده (فاعل)، شخصی که از او حیا می‌‌شود (ناظر) و فعل قبیح (فعل). امام زین‌العابدین می‌فرماید: “خدایا تو ما را دیدی و ما حیا نکردیم “. این جمله از دعا به ناظر در بحث حیا اشاره می کند. این ناظر می‌تواند مردم، نفس انسان و یا خدا باشد. بیشتر افراد در مقابل مردم، از انجام دادن عملی که بر خلاف عرف جامعه باشد، حیا می‌کنند، زیرا از سرزنش‌شدن می‌ترسند و می‌خواهند در جمع پذیرفته شوند. تعداد کمتری از افراد هستند که در خلوت نیز از نفس خود حیا می‌کنند و مرتکب اعمال ناپسند نمی‌شوند. احادیث این افراد را چنین توصیف می کنند: “مَن کَرُمَت علیه نفسه … “؛ یعنی “آنکه نفسش نزد او کرامت دارد … آن را با معصیت بی‌ارزش نمی‌سازد “. یا “دنیا نزد او خوار می‌شود “.

امام علی (ع) حیای از خود را بهترین نوع حیا و ثمره ایمان می‌شمارد. حیا از حق‌تعالی و عالم را محضر خدا دانستن، نقطه اوج حیا و بهترین بازدارنده از اعمال ناپسند است. امام صادق‌(ع) ۵ گونه حیا بر می‌شمرد که تفاوت‌ها را نشان می‌دهد. حیا از گناه، حیا از کوتاهی (تقصیر)، حیا از روی کرامت، حیای محبت، حیای هیبت و عظمت که هر کدام اهلی دارد و هر گروه، مرتبه‌ای علی‌حده.

امام باقر(ع) “حیا از آنچه نزد خداوند و نزد مردم قبیح است ” را یکی از چهار خصلتی می شمارد که مایه کمال مسلمانی است. در این حدیث علاوه بر اشاره به ناظران در بحث حیا، معیار قبح فعل نیز مطرح شده است. معیار اول، دستورات الهی و معیار دوم، نظر مردم یا همان عرف است. فعل قبیح یعنی عمل نکردن به آنچه خدا امر می کند و عمل کردن به آنچه خدا نهی می‌فرماید. عرف هر جامعه نیز تا زمانی معیار است که با امر الهی تعارض نداشته باشد.

بنابر تعاریف فوق می‌توان گفت حیا ملکه‌ای در نفس آدمی است که در موقعیت انجام دادن عمل قبیح، موجب بروز حالاتی مانند کراهت یا ترس در نفس می‌شود و این حالات، انسان را از انجام دادن آن عمل در مقابل ناظران باز می‌دارد. ملکات نفسانی که روان‌شناسان به آن منش یا شخصیت نیز می‌گویند و در اثر شناخت و تکرار عمل پدید می‌آیند، در قرآن با مفهوم شاکله مطرح شده است. “کُلٌ یَعمَلُ علی شاکِلَتِه “؛ یعنی هر یک بر پایه شاکله خود رفتار می‌کند. این مفهوم در انسان‌‌شناسی اهمیت زیادی دارد.

قرآن در آیه‌ای دیگر به این موضوع اشاره می‌کند که شاکله از مجموع ادراک و احساس، نیت‌ها و افکار و عمل آدمی که ویژگی استمرار و پیوستگی داشته باشد، به دست می آید. “کلّا بَل رانَ علی قُلوبِهِم ما کانوا یکسبون “. یعنی “چنین نیست، بلکه آنچه در پی کسب آن بودند، بر دلهایشان غشائی سخت زد “. مقصود از “رین ” در اینجا غشای مسلط و سرسخت است و آنچه درپی کسب آن بودند نیز افکار و نیت‌ها و افعال آنها می باشد که خاصیت پیوستگی داشته است. اینها شاکله‌ آدمی را شکل می‌دهند و این شاکله، خود منشأ عملی متناسب با خود می‌شود .[2]حیا نیز از جنس همین شاکله یا ملکه نفسانی است که اگر به دست آید، بازداری‌هایی را برای انسان رقم می‌زند. بازداری‌هایی که زیر مجموعه تقوا و یکی از وجوه آن تعریف می‌شود.

 

2-1 منشاء حیا 

و اما حیاء منشأ آن معرفت و شناخت عظمت و جلال خداوندى و جمال او (و آگاهى از مقام عفو و رفتار نیك او با بندگان و كثرت نعمت ها و عدم رضایت او براى بنده به نعمتى غیر نعمت دیگر، و علم بعدم غفلت او از مراقبت احوال بنده، با توجه به قبایح اعمال خود و سوء معامله و رفتارش با این پروردگار مهربان و نفاق در حضور او با درك او به این حقیقت)، می باشد، و هر گاه كه این معرفت ها براى بنده حاصل شد، حالتى كه در چنین شرایطى بر او عارض می شود حیاء است. و هر كس كه در میدان هیبت پروردگار قدمى از روى حیاء و شرمسارى بردارد برایش از عبادت هفتاد سال بهتر خواهد بود.

شكى نیست كه این صفات و احوال فرع این معارف است كه در بالا بدان اشاره نمودیم، چنان كه ما در معـاملاتمان با همنوعان خود این مطلب را بالوجدان مشاهده می كنیم كه اگر انسانى در شخص دیگرى سلطنت و قدرتى به اندازه ذره اى از سلطنت و قدرت خداوند سراغ داشته باشد او را بزرگ مى شمارد و مراقب او است و از او می ترسد و اگر علاوه بر این آن شخص به اندازه ذره اى از نعمت هائى كه خدا بر بندگان ارزانى داشته به آن شخص عطا كند او خود و نفس و مال خود را فداى او می كند و از خدمت به او و قیام به وظایف بندگیش لحظه اى غفلت نخواهد نمود و اگر علاوه بر این دو، تقصیرات خود را هم نسبت به آن شخص در نظر آورد و مخالفت هایش را با این سلطان و منعم در هنگام انعام و بخشش او و در حضور او مجسم كند از حیاء و شرمسارى خواهد مرد.

و اما این كه مى بینیم عامه مردم با این كه معتقد و مؤمن به عظمت پروردگار هستند و هر بزرگى، و بزرگ را بالنسبة به او كوچك مى دانند و به نعمت هاى بى شمار او معترف هستند و از طرف دیگر از این همه گناه و معصیت از ناحیه خود هم با خبرند و با توجه بهمه این ها كمتر دچار حیاء و شرمسارى مى گردند، علتش اولا ضعف ایمان به غیب بالنسبة به شهود و عیان هست، زیرا سلاطین و قدرتمندان جهان، و منعمین و بخشندگان این دنیا مشاهده مى شوند و سلطنت و نعمت آن ها محسوس و مشهود است، و اما ذات اقدس حق، براى آن ها غیب و ناپیدا است و تنها با ادله عقلیه هست كه معتقد به وجود او و معترف بعظمت و نعـمت هاى او هستند و اعتقاد به غیب بالنسبة بمشاهده بالعیان ضعیف است و لذا این معارف در حق پروردگار باعث تعظیم و هیبت و حیاء مثل آن چه در معامله و رفتار با بزرگان و سلاطین دنیائى و بخشندگان این جهان می شود نمی گردد.

ثانیا این كه چون جلالت امر در عظمت خدا و نعمت هاى او به حدى است كه براى احدى اداء حق آن، بلكه جزئى از اجزاء آن حقوق ممكن نیست و مردمان بقصور و ناتوانى خود آگاه هستند بیكباره آن را مهمل مى گذارند.

ثالثا چـنین مى پندارند كه منافع خدمت سلاطین دنیا، نقد و نفع عبادت پروردگار نسیه بوده، و در سراى دیگرى كه وجود آن بر خلاف حس بوده تنها با ادله عقلى بدان معتقدند به آن ها میرسد، و این وجوه كه كه منشأ همه آن ها غـرور و جهل است سبب مسامحه عامه مردم، و كوتاهى آن ها در اطاعت و بندگى پروردگار شده است، كه باید از روزی كه غیب، عیان می گردد و مردمان فریاد میزنند وا حسرتاه بر آن چه كه ما در مورد پروردگار، كوتاهى نمودیم، به خدا پناه برد. و توجه به عظمت خداى مهربان و خشوع قلبى، روح نماز است و كمال آن بكمال آن ها بستگى دارد و از همه این ها مهمتر تعـظیم ذات اقدس حق است كه آن از لوازم ایمان می باشد، بنابر این كسی كه ایمانش كامل گشته و مباشر قلبش شده و محبت دنیا و یا فكر و اشتغال آن مانع تأثیر این ایمان در وجود او نگشته، می بایست كه نمازش را از اول تا آخر همه اجزائش را با توجه بخواند.

 

3-1 مفهوم حیاء :

 توضیح آنكه ، حیاء به انقباض و گرفتگی نفس از كار قبیح و ترك نمودن آن به جهت زشتی آن عمل  و یا به جهت ترس از مذمت و سرزنش مردم گفته می شود . این تعاریف و معانی ، باز دارندگی حیا را از هر كار زشتی بیان می دارد ؛ چه این زشتی از طریق شرع بیان شده باشد و رنگ دینی و مذهبی به خود گرفته باشد و چه قبح عرفی داشته باشد و در نظر عموم مردم ، عمل زشتی محسوب گردد . چه اینكه حیا در جامع السعادات - از كتب مشهور اخلاقی – اینگونه تعریف شده است: حیا محدودیت و در تنگنا افتادن نفس و شرم داشتن از ارتكاب محرمات شرعی و عقلی و عرفی ، از ترس نكوهش و سرزنش هست به عبارت دیگر ،حیا نیروی بازدارنده ای است که انسان را از ارتکاب اعمال قبیح باز می دارد .حال ، آن عمل ، عمل قبیح شرعی باشد و یا عقلی و یا اینکه عرف آن را قبیح بداند .در ادامه ، حیا اعم از تقوا معرفی شده؛ چرا كه تقوا ، اجتناب از گناهان شرعی است و حیا اعم است از این و اجتناب از آنچه عقل و عرف نیز زشت و ناپسند می دانند . علامه مجلسی ، آن را ملكه ای نفسانی دانسته كه به خاطر ترس از سرزنش موجب گرفتگی نفس آدمی گشته و او را از مخالفت با آداب منزجر می نماید . مونتسیكو ، حجب و حیا را خجلتی معرفی نموده كه شخص از نقص و عدم كمال خود دارد . ویل دورانت ، آن را نوعی عقب نشینی مدبرانه ارزیابی نموده كه از ترس و پاكدامنی زائیده می شود و با لطف و زرنگی گسترش می یابد .)فصل الخطاب این تعاریف ، تعریفی است كه از وجود نازنین صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله ) نقل شده است . ایشان فرمودند :« حیا نوری است كه جوهرش جلو دار و پیشگام ایمان است و توضیح و تفسیرش ، بازداررنگی و توقف نزد هر چیزی است كه توحید و معرفت ، آن را انكار نماید . ایشان با این بیان ، بی حیایی را مخالف اساسی ترین اصل از اصول دین اسلام و هر دین الهی معرفی نمودد و با معرفت باری تعالی مغایر دانسند ، گو اینكه هر كه حیا ندارد ، از شناخت باری تعالی ، بی بهره است .

برای تحقق حیا زمینه هائی لازم است که عبارت است از حالت استحیاء و اعتقاد به اموری که حیا از آن ها لازم است. حیا نوری است که گوهر آن سینه ایمان است و معنای آن این است که در برابر هر آنچه با توحید و معرفت ناسازگاری است

خویشتنداری کنی (مصباح الشریعه / 510) حیا خوی زیبائی است که موجب رسیدن انسان به نیکی ها و کمالات می شود و حیا رأس مکارم و خوبی هاست و زمینه مطلوبی برای پاکی و جوانمردی است و رابطه تنگاتنگی با ایمان دارد به طوری که اگر ایمان نباشد حیا هم نخواهد بود. (میزان الحکمه، باب حیا، ج 3)

 

4-1 ماهیت شرم و حیا 

حیا، حالتی نفسانی است که آثار آن در چهره و رفتار خودنمایی می کند. این گونه شرم و حیا از آن جایی که به صورت حال و زمان مند می باشد و صفت و وصف پایدار به شمار نمی آید به عنوان فضیلت مورد ستایش و تقدیر نیست. بلکه زمانی که شرم و حیا به صورت پایدار در آید، به عنوان فضیلتی انسانی و خوی و منش نیکو مورد ستایش خردمندان قرار می گیرد.

شرم و حیایی که به عنوان فضلیت از آن یاد می شود، معنا و مفهوم دیگری را القا می کند که در حوزه عمل نیکوی انسانی و رفتارشناسی هنجاری قرار می گیرد. شخصی که از صفت حیا برخوردار است در منش و کنش خویش انسانی است که از زشتی ها و ناهنجاری ها پرهیز می کند و خود را آلوده به آنها نمی سازد. [3]این مفهوم درباره ذات خداوندگاری بدین معنا که گفته شد نمی باشد، زیرا خداوند منزه و پاک از چنین وصفی است، چه آن که انقباض و گرفتگی درباره خدا معنا ندارد. بنابراین مراد از این که خداوند دارای صفت شرم و حیاست به معنای این است که خداوند قبیح و زشتی ها را ترک می کند و آن را انجام نمی دهد.

به سخن دیگر برای واژه شرم و حیا دو معنای مختلف است: معنایی که اشاره به حالت انفعالی دارد و در حقیقت واکنش نفس انسانی است به کنشی که نسبت به وی انجام می شود، دوم معنایی که به صفتی در انسان و یا غیر انسان اشاره دارد و به عنوان امر پایدار مطرح می باشد. در این صورت می توان آن را به خداوند به شکل کمالی آن نسبت داد. در این معنا حیا به معنای پرهیز از زشتی ها و دوری از انجام قبایح است. مفهوم ضد آن در این صورت وقاحت و بی شرمی است که امری ناهنجار و منش و کنشی زشت بشمار می رود.

قرآن به مساله شرم و حیا به عنوان صفت و فضیلت انسانی اشاره می کند و از انسان ها می خواهد که مردمانی خوددار از ارتکاب زشتی ها و قبایح باشند.

 

5-1 ارزش حیا 

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ حیا را زینت آدمی شمرده و فرموده است: «بی شرمی با هیچ چیز همراه نشد مگر این که آن را زشت گردانید. و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این که آن را آراست.»  امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «هر کس پوشش شرم گزیند کسی عیب او نبیند» و در بیانی دیگر می فرماید: «حیا پیشه کن که حیا نشانه نجابت است.»

امام صادق ـ علیه السّلام ـ جایگاه حیا را در رأس مکارم اخلاقی دانسته می فرماید:

مکارم اخلاق یکی بسته به دیگری است، خداوند آنها را به هر که خود خواهد، دهد. ممکن است در مرد باشد و در فرزندش نباشد، در بنده باشد و در مولای اونباشد، (آنها عبارتند از:) راستگویی،صداقت با مردم، بخشیدن به مسکین، جبران کردن خوبی ها، امانتداری، صله رحم، دوستی و مهربانی باهمسایه و یار، میهمان نوازی و در رأس همه حیا.

امام علی ـ علیه السّلام ـ در باب نقش کلیدی حیا فرمود: «حیا وسیله رسیدن به هر زیبایی و نیکی است.»  اهمیت حیا در حدّی است که امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «ایمان ندارد کسی که حیا ندارد.»  از سیره رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ گزارش شده است که هر گاه با مردم صحبت می کرد، عرقِ شرم بر پیشانی داشت و هیچ گاه به آنان خیره نمی شد.

از امام کاظم ـ علیه السّلام ـ به یاران خود توصیه می فرمود: پرده شرم و آزرم میان خود و برادرت برمدار، و مقداری از آن باقی گذار؛ زیرا برداشتن آن، برداشتن حیا است.

 

6-1 اركان حیا 

حیا داراى سه ركن اصلى است: فاعل، ناظر، فعل.

منظور از فاعل، شخصى است كه كرامت و بزرگوارى نفسانى دارد. ناظر در حیا، شخصى است كه مقام و منزلت او در چشم فاعل، عظیم و بلند مرتبه است. ركن سوم، فعل است كه همان فعل ناپسند و زشت نام دارد.

محور بازدارندگى از فعل گناه در حیا، ادراك حضور ناظرِ محترم و حفظ حرمت اوست. با این وصف، فرق حیا و تقوا و خوف مشخص مى‏شود؛ به این بیان كه در تقوا و خوف، محور بازدارندگى، درك قدرت خدا و ترس از مجازات اوست، اما در حیا، محور بازدارندگى، ادراك حضور خداوند متعال است.

گرچه جوهره و ماهیت حیا، بازدارندگى از ارتكاب اعمال زشت است اما این بازدارندگى، انجام اعمال نیك را نیز در پى خواهد داشت. پس حیا، هم نقش بازدارندگى و پیش‏گیرى از گناه دارد و هم عامل تحریك كننده انسان به سوى خوبى‏ها محسوب مى‏شود.

7-1 فطرى بودن حیا

انسان غیرا ز غرایز خدادادى، فطریاتى دارد كه حیوانات فاقد آن هستند. یكى از آن فطریات، حیاست. از آن‏جا كه انسان به بى‏عیب و نقص بودن تمایل دارد و نمى‏خواهد عیوب احتمالى‏اش نمایان گردد، مى‏توان گفت یك كشش فطرى و درونى به حیا دارد؛ یعنى اگر متوجه شود دیگران عیوبش را مى‏دانند ناراحت مى‏شود. همین ویژگى، او را از حیوان متمایز مى‏سازد.

قرآن مجید در داستان آفرینش آدم و حوا به تلاش آنها براى پوشاندن عورت خود اشاره مى‏كند و مى‏فرماید: «چون از آن درخت تناول كردند، شرمگاهشان آشكار شد و به پوشاندن خویش از برگ‏هاى درختان پرداختند.»

از این آیه معلوم مى‏شود كه حیا و پوشش، امرى فطرى است، زیرا كسى به آدم و حوا یاد نداد كه در آن حال، عورت خود را بپوشانند و شرم داشته باشند.

 

8-1 عوامل ظهور و بروز حیا

حال با همه ی این بحث ها چه کنیم که حیا را در خود ظاهر کنیم؟در ابتدا باید بدانیم که حیا امری است فطری و ایجاد کردنی نیست.چیزی است که در وجود و سرشت همه وجود دارد و فقط باید آن را ظاهر کنیم.

شاید نسبت به حجاب افرادی باشند که با نفرت برخورد کنند و به بی حجابی افتخار کنند؛اما در جامعه کسی را نمی بینید که وقتی از حیا صحبت شود،نسبت به آن اشتیاق نشان ندهد و یا به او احساس نفرت دست دهد و اگر او را به بی حیایی توصیف کنند،ناراحت نشود.

دلیل آن این است که حیا جزء فطرت ماست و آن را در درون خود لمس می کنیم و البته به شکل اکتسابی ظهور می کند.با آن که حیا اکتسابی است،ولی اکتسابی بودن بدین معنا نیست که انسان می تواند آن را بر خود ارزانی کند بلکه بایستی آن را از خداوند طلب کند و بخواهد که به او عنایت نماید و در هر حال ظهور آن نیازمند تلاش و کوشش است.

1-ایمان

در روایات به رابطه ی حیا و ایمان تأکید زیادی شده است. امام صادق(علیه السلام) حیا را از ایمان می دانستند [4]و در کنار مهربانی و فهم،این سه را نشانه ی مؤمن معرفی می کردند [5]و می فرمودند:«کسی که حیا ندارد،ایمان ندارد.»[6] و بر عکس آن هم چنین است:«حیا و ایمان ملازم یکدیگرند. پس هر گاه یکی از آن ها برود،دیگری هم به دنبال آن خواهد رفت.»[7] و تا مرحله ای جلو رفتند که حیا را عین ایمان معرفی کردند و فرمودند:«هیچ ایمانی مانند حیا و صبر نیست.»[8]

پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم ملازمت و پایداری نسبت به حیا را جزء صفات مؤمن می دانستند[9] و می فرمودند:«حیا،شعبه ای از ایمان است و جز خیر به دنبال نمی آورد.»[10] لذا یکی از عوامل اصلی ظهور حیا در انسان طلوع ایمان در قلب اوست. ایمان باعث می شود انسان حضور خدا را درک کند و در محضر او حیا نماید و «هرگاه عملی بر خلاف ایمانش از او سر زد،شرم کند.»[11] و بالاتر از این «شایسته است که وقتی فکری در غیر طاعت خداوند به ذهنش راه یافت،شرم کند.»[12]

2-محبت و معرفت

حیا از مقوله ی محبت است و در این وادی مطرح می شود؛ نه از مقوله ی تکلیف و وظیفه. انسان از روی عشق و محبت حیا می کند و تا به مراحل بالای معرفت نرسد،این مفهوم را درک نخواهد کرد. نمونه های آن در سال های دفاع مقدس زیاد رخ داده است. مثلاً نقل می کنند یکی از رزمندگان روی زمین افتاده بود و لحظات آخر را سپری می کرد. دوستش از کنار او رد شد و به او گفت: کاری نداری تا برایت انجام دهم؟ او پاسخ داد:پای مرا به این سمت قرار بده،چون الان به سمت حرم ابا عبدالله (علیه السلام) است و من شرم دارم که این چنین جان بدهم!

این ها در وادی احکام و تکلیف مطرح نیست؛یعنی اگر این شهید با همان حالت هم جان می داد،هیچ تکلیف شرعی را عصیان نکرده بود؛اما شدت حب به قدری است که او را به اینجا رسانده است.

3-رضای الهی

کسانی که به خداوند اعتماد دارند،به میزان اعتمادشان به مراحلی می رسند. مرحله ی اول توکل؛یعنی در کارها به خدا تکیه می کنند. با اعتماد بیشتر به تفویض می رسند؛یعنی امور را به خداوند می سپارند.مرحله ی بعد تسلیم است که اختیار خود را سلب و تماماً خود را به خداوند تسلیم می کنند.و در نهایت رضای الهی است؛یعنی در این تسلیم آنچه خداوند بر سر آن  ها می آورد،با رضایت خاطر و خرسندی می پذیرند.

خداوند در حدیث معراج به پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:کسانی که به مرحله ی رضا برسند،خصلت هایی را برایشان هموار می سازم از جمله:«جامه ی حیا را بر تن او می سازم تا تمامی خلق از او شرم و حیا داشته باشند.»[13]

4-خوف از مقام

بعضی انسان ها به خاطر طمع به پاداش و بهشت اعمال خوب انجام می دهند و بعضی به خاسر ترس ار؛وقتی می شنود«کسانی که آیات کتاب آسمانی را کتمان م یکنند و آن را به بهای ناچیزی می فروشند،جر آتش به شکم های خود فرو نمی برند و خداوند روز قیامت با آنان سخن نگوید و پاکشان نسازد و ایشان را عذابی دردناک است.»[14] آن وقت بر اثر ترسی که احساس می کند،عملی را انجام می دهد و البته آن عمل را نوعی تکلیف و دشواری برای خود می بیند.

اما منشأ عمل و ترک در فرد با حیا ترس از عذاب نیست بلکه خوف از مقام است. لذا افرادی که دارای معرفت عمیقی هستند می گویند:«عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنیم.»[15]

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:قدرت حیا از اندوه و هراس است و حیا مسکن خشیت و بیم است. پس ابتدای حیا هیبت است و صاحب حیا مشغول به خویشتن است و از مردم و کردارشان کناره می گیرد.[16]

بیم از سرزنش نفس و ترس از سرزنش خداوند دو مسأله ی بنیادین و اساسی است که انسان را به حیا کردن وا می دارد. هنگامی که انسان به درک درستی از خویشتن دست می یابد،می فهمد که او موجودی حاکم و غالب بر اعمال و رفتار خویش است و قدرت گزینش و انتخاب را در اختیار دارد.

خداوند در این جهان شرایط لازم را برای انجام خیر و شر فراهم آورده است تا بدین شکل اختیار انسان معنا پیدا کند. لذا در هنگام ارتکاب عملی ناشایست،هم می توان حیا داشت و از آن عمل خودداری نمود و هم می توان بر خلاف آن در کمال بی حیایی به انجام آن عمل مبادرت نمود. دانستن این که ارتکاب امری ناشایست،دون شأن و مقام و مرتبت اشرف مخلوقات است، به ما کمک می کند تا از امور ناشایست و ناپسند بپرهیزیم.

از دیگر عوامل و انگیزه های حیا،ترس از سرزنش و عتاب پروردگار جهان است. بدین معنا که اگر نعمت های سرشار و لطف و مهربانی و عفو و گذشت و تمامی صفات نیکوی خداوند را در نظر بگیریم و جایگاه خویش ا در برابر او بشناسیم،به خود اجازه ی ترک حیا را نخواهیم داد. چنان که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می فرمایند:«از خداوند به سبب نعمت های پایداری که حتی به اندازه ی یک هفتم توان جبران آن ها را ندارم، حیا و شرم می کنم.»[17]

5-شکر گزاری برای تحصیل حیا

در روایت آمده است:اگر چند صفت در وجودت بود،شکر خدا را بجا آور و اگر در وجودت موجود نبود،با گریه و زاری آن هارا از خداوند طلب کن. از حضرت سؤال شد،آن ها چیست؟حضرت فرمودند:پارسایی،قناعت،صبر و شکیبایی،شکر گزاری،حلم و بردباری،حیا،سخاوت،شجاعت،غیرت،نیکی کردن،راست گفتاری و امانتداری.[18] در ابتدای روایت اشاره گردیده است که این صفات،اختصاص به پیامبران دارد.

6-تظاهر به حیا

حیا را می توان با افزایش حرارت بدن، سرخی گونه ها،خم شدن یا برگرداندن سر،دوخته شدن چشم ها به زمین و مخفی کردن صورت جلوه گر ساخت.

به طور کلی صفات اخلاقی به گونه ای است که حالات ظاهری آن،اصل صفات را در قلب انسان پدید می آورد. به عنوان مثال اگر شخصی احساس کند فلان خصیصه ی اخلاقی در او وجود ندارد، باید تظاهر به آن بکند  تا کم کم در وجودش نهادینه گردد. همان گونه که در حدیث آمده است:«هر چند بردبار و صبور نیستی،خود را به بردباری بزن.»[19] برای تمرین با حیا شدن باید به افراد با حیا نگریست. اگر می بینید آنان نگاه خویش را به زمین می دوزند یا اگر عمل نادرستی از آنان سر زد سکوت اختیار می کنند و بی جهت از خود دفاع نمی کنند و...باید از اعمال آنان الگو برداری نمود.

7-مراقبت از چشم

در روایات هم آمده است که محل حیا چشم انسان است.[20] کسی که می خواهد حیا را در وجودش نمایان کند باید ابتدا بر روی چشمانش تمرین کند. آن زمانی که چشم انسان به پایین می افتد و خیره خیره نگاه نمی کند،زمان بروز حیاست. در قرآن هم می بینیم که در مورد روابط زن و مرد،بر روی«غضّ بصر» یعنی شکستن نگاه تأکید می کند[21] که از همین جا نشأت می گیرد. حضرت علی (علیه السلام) هم حیا را چشم فرو بستن می دانند.[22] البته این مطلب در مورد دو جنس موافق هم مصداق دارد.

خدمت بزرگان که می رویم،می بینیم این مطلب را کاملاً در نگاه هایشان مراعات می کنند. بار ها خوانده ایم و توجه کرده ایم که نگاه تا چه حدی در انتقال مقاصد مؤثر است. وقتی نزد حکیمی قرار می گیریم، متوجه می شویم که تأثیر نگاه پایین و شکسته (عضَّ بصَر) به مراتب از نگاه مستقیم بیشتر است. گاهی نگاهش آدم را فرا می گیرد. یک لحظه به انسان نگاه می کند و بعد نگاهش را فرود می آورد و دوباره به انسان می نگرد. این جاست که نگاه حراج نمی شود،بلکه ارزشمند می شود.

حیا هم همین را به ما می گوید؛ نمی گوید: کورشو!یا زیبایی هایت را کور کن! می گوید: نگاه و زیبایی هایت را حراج نکن. هیچ وقت اشیای گران قیمت را به معرض حراج نمی گذارند. حیای کالای وجود انسان را قیمتی می کند و به نگاه ارزش می دهد. می گوید: نگاهت را بی حساب خرج نکن و جالب آن که این طور نگاه ها سپر محکمی است در مقابل دیگران. وقتی انسان نگاهش را کنترل کند،با این عملش به طرف مقابل هم تلقین می کند که تو هم باید این طور باشی و لباس حیا را به نگاهت بپوشانی.

8-توجه به عظمت بخشی حیا

حیا تجلی جمال و جلال انسان است. هم هیبتی به انسان می دهد که دیگران جرأت نکنند هر حرفی را جلوی انسان مطرح کنند و هم جمال انسان را طوری زیاد می کند که چوب حراج به آن نزنند.

ویل دورانت در زمینه ی جنبه ی اکتسابی حیا می گوید:«حیا امری غریزی نیست،بلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دل بازی مایه ی طعن و تحقیر است و این امر به دختران خود یاد دادند. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی آنکه بداند حس می کند که این خود داری ظریفانه از یک لطف و دقت عالی خبر می دهد.»[23]

قرآن به شکلی زیبا این را به تصویر می کشد. قرآن روی جزئیات قضایا و داستان ها زیاد معطل نمی شود ولی گاهی می بینیم روی یک نقطه متمرکز می شود. از آن جمله داستان دختران شعیب و موسی(علیهماالسلام) است که وقتی دختران زودتر از معمول روزهای دیگر به خانه می روند، پدرشان از علت آن سؤال می کند. دختران هم قضیه ی جوانمردی که به آن ها کمک کرد را برای پدر بیان می کنند. پدر هم یکی از دختران را به دنبال آن جوان می فرستند تا او را به خانه بیاورد و اجرت این عمل را به او بدهد.

حال این دختر می خواهد به آن جوان نزدیک شود. قرآن ساده از این مسأله ی جزئی نمی گذرد. این طور بیان می کند:دختر شعیب با نهایت حیا به موسی نزدیک شد.[24] کلمه ی «استحیاءٌ» را با تنوین بیان می کند. این تنوین، تنوین تنکیر نیست. اصطلاحاً به آن «تنوین تفخیم» می گویند. یعنی برای بیان عظمت و بزرگی استفاده می شود. البته این دختران قبلاً هم حیای خود را نشان داده بودند؛همان زمان که گفتند:تاوقتی چوپانان کنار چاه هستند، ما به گوسفندانمان آب نمی دهیم.[25] حال هم که تنها به سراغ موسی(علیه السلام) آمده است،نهایت حیا را از خود نشان می دهد. وقتی هم می خواهد او را دعوت کند، فقط می گوید:پ


[1] - غررالحكم ص256( الحیاء خلق جمیل)

[2] -(باقری، ۱۳۷۸).

[3] -(مفردات راغب اصفهانی ص ۲۷۰)

[4] - کافی،ج2،ص106(الحَیاءُ مِنَ الإیمانِ)

[5] - بحارالانوار،ج1،ص119(وَأمَا عَلامَةُ المُؤمِنِ:فَإنَّهُ یَرؤُفُ وَیَفهَمُ وَیَستَحیی)

[6] - کافی،ج2،ص106(لا إیمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَهُ)

[7] - همان(الحَیاءُ وَالایمانُ مَقرونانِ فی قَرنٍ فَإذا ذَهَبَ أحَدَهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ)

[8] - بحارالانوار،ج66،ص409(لا إیمانَ کَالحَیاءِ وَالصَّبرِ)

[9] - همان،ج64،صص311-310(مِن صِفاتِ المُؤمِنِ... وَحِلفُهُ الحَیاءُ)

[10] - مجموعه ورام،ج1،ص191(الحَیاءُ شُعبَةٌ مِن الإیمانِ لا یأتی إلاّ بِخَیرِ)

[11] - غررالحکم،ص90،ح1550(إنَّ المُؤمِنَ لَیَستَحیی إذا مَضی لَهُ عَمَلٌ فی غَیرِ مَا عُقِدَ عَلَیهِ إیمانُهُ)

[12] - همان،ص91ریالح1574(یَنبَغی لِلمُؤمِنِ أن یَستَحییَ إذا اتَّصَلَت لَهُ فِکرَةٌ فی غَیرِ طاعَةِ)

[13] - بحارالانوار،ج74،ص29(ألبَسَهُ الحَیاءَ حَتّی یَستَحیی مِنهُ الخَلقُ کَلَهُم)

[14] - بقره(2)/174(إنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ مَا أنزَلَ اللهُ مِن الکِتالِ وَ یَستَرونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أولئِکَ مَا یَأکُلونَ فی بُطونِهِم ألاّ النّارَ وَ لا یُکَلِّمَهُمُ اللهُ یَومَ القِیامَةِ وَ لا یُزَکیهِم وَ لَهُم عَذابٌ ألیمٌ)

[15] - امام خمینی (ره)صحیفه امام،ج13،ص461

[16] - بحارالانوار،ج68،ص336(وَ قُوَّةُ الحَیاءِ مِنَ الحُزنِ وَ الخَوفِ وَ الحَیاءُ مَسکَنُ الخَشیَةِ فَالحَیاءُ أوَّلُهُ الهَیبَةُ وَ صاحِبُ الحَیاءِ مُشتَغِلٌ مُعتَزِلٌ مِنَ النَّاسِ)

[17] - بحارالانوار،ج22،ص310(أستَحیی مِنَ النِّعَمِ المُتَظاهِرَةِ الَّتی لا جُزءاً مِن سَبعَةٍ)

[18] - کافی،ج2،ص56(إنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ خَصَّ الأنبِیاءَ بِمَکارِمِ الأخلاقِ، فَمَن کانَت فیه فَلیَحمَدِ اللهَ وَ مَن لَم تَکُن فیهِ فَلیَتَضَرَّع إلی اللهِ وَ لیَسألُهُإ إیَّاها... هُنَّ الوَرَعُ، وَ القَناعَةُ و الصَّبرُ، وَ الشُّکرُ وَ الحِلمُ وَالحَیاءُ وَ الشُجاعَةُ وَ الغیرَةُ وَالبِرُّ وَ صِدقُ الحَدیثِ وَ أداءُ ألأمانَةِ)

[19] - کافی، ج2،ص112(إذا لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّم)

[20] - وسائل الشیعه،ج17،ص80(فَإنَّ الله جَعَلَ الحَیاءَ فی العَینَینِ)

[21] - نور(24)/31-30 (قُل لِلمُؤمِنینَ یَغُضُّوا مِن أبصارِهُم وَ یَحفَظُوا فُرُوجَهُم ... وَ قُل لِلمُؤمِناتِ یَغضُسنَ مِن أبصارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُروجَهُنَّ)

[22] - غررالحکم،ح5537(الحَیاءُ غَضٌّ الطَّرفِ)

[23] - مرتضی مطهری،فلسفه حجاب،ص69

[24] - قصص(28)/25(فَجاءثَهُ إحداهُما تَمشِی عَلَی استِحیاءِ)

[25] - قصص(28)/23(قالَتا لا نَسقی حَتّی یُصدِرَ الرِّعاءُ)

دانلود پژوهش و تحقیق پایان دوره حیا 142 ص


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: علوم انسانی


 
موضوعات
نویسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان فروشگاه ساینس فایل و آدرس scincefile.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 158
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 162
بازدید ماه : 3651
بازدید کل : 118082
تعداد مطالب : 2832
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1