Turn someone off
e.g.: You really turn me off when you talk with your mouth full.
حال کسی را گرفتن، دلسرد کردن
حسابی حالم رو با اون دهنت گرفتی.
Feel under the weather
e.g.: I don’t feel like going to work today. I feel under the weather.
دمق بودن، دل و دماغ نداشتن، حال کسی گرفته بود
اصلا امروز دل و دماغ رفتن سر کار رو ندارنم. دل و دماغ ندارم.
Cross my heart!
e.g.: I didn’t break the glass, cross my heart!
به جون خودم! قسم میخورم!
به جون خودم من شیشه رو نشکستم!
Under the table
e.g.: I had to pay one grand under the table to have the contract signed.
رشوه، زیر میزی
مجبور بودم یه هزار چوقی (هزار دلاری) زیر میزی بدم تا این قرارداد امضا بشه.
Wet blanket
e.g.: You shouldn’t invite him to your birthday party. He is such a wet blanket!
آیه یاس، حالگیر
مثال: نباید اونو به مهمونی دعوت میکردی. او یه آدم حالگیری که نگو!
Knock on wood
e.g.: The children haven’t had a cold so far this winter, knock on wood!
بزنم به تخته! بزن به تخته!
مثال: بچهها تو این زمستونی تا حالا مریض نشدن، بزنم به تخته!
As like as two peas in a pad
e.g.: The two sisters are as like as two peas in a pod.
مثل سیبی که از وسط نصف کرده باشند، کاملا شبیه به هم
مثال: دو تا خواهر مثل سیبی میمونن که از وسط نصف شده باشه.
Dog-eat-dog
e.g.: It’s pretty tough to survive in this dog-eat-dog world.
هرکی هرکی، ظالم، بیرحم
مثال: خیلی سخته که تو این دنیای هرکی هرکی آدم زنده بمونه.
نظرات شما عزیزان: